دراین فصل میخاهیم جایگاه نقشه برداری را در شهرها ببینیم و رویکرد مدیران را در این موضع بررسی کنیم . وقتی میخاهیم مجموعه فعالیتمان منجر به استفاده بهینه از فضاهای موجود و شکوفائی استعدادها و پتانسیل ها ی بالقوه شود
وقتی می خواهیم مجموعه فعالیتهایمان منجر به استفاده بهینه از فضاهای موجود و شکوفایی استعدادها و پتانسیل های بالقوه شود ، در واقع رفتار ما نوعی بهسازی و اصلاح است که جایگزینی برای تخریب ، طراحی و احداث مجدد می شود.حال اگر قرار باشد این فعالیتها در یک فضای شهری صورت پذیرد آنگاه ممکن است با بهسازی معابر شهری و اصلاح هندسی روبرو باشیم ودر میان انواع فضاهای شهری این خیابانها هستند که در کانون توجه ما قرار می گیرند.چرا که خیابان از دید عملکردگرایان فضایی ارتباطی است که جهت دهنده ، تقسیم کننده و تقویت کننده ساختار شهر است و از دید آنانکه به ادراک اهمیت می دهند ، راه ها مهم ترین عامل سازمان یافته در نقشه پردازی ذهنی انسان می باشد.
صاحب منصبان امور بهسازی و اصلاح هندسی در شهرها بر آنند : به محیط و مبلمان شهری نظم دهند و آن را آراسته نمایند ، الگوی دسترسی خیابان ها را متحول نمایند ، ترافیک را مدیریت کنند ، در تخصیص فضا به سواره رو و پیاده رو تعادل برقرار کنند ، ضعف و فقدان پوشش گیاهی مناسب را جبران نمایند ، احتمال تصادفات و حوادث ترافیکی را کاهش دهند ، آلودگی های بصری را از بین ببرند ، مصرف بنزین را کاهش دهند ، سهولت رفت وآمد شهروندان را فراهم کنند و در عین حال همه این کارهای بزرگ را با سرعت و کیفیت بالا و مخارج پایین عملی نمایند.اهداف مذکور اما در مناطق و دوره های زمانی مختلف ، به طرق مختلفی به اجرا در می آید که مهمترین علل تفاوت را می توان در نوع رویکرد مدیران و میزان بودجه ای که در اختیار آنان است جستجو کرد.
نگارنده این گزارش برای تشریح ، تفهیم و اثبات ادعای خود به ارائه مثال ها و شواهد ذیل می پردازد.